دانستنی هایی درباره امام سجاد(علیه السلام) و صحیفه سجادیه
گفتار زیر درباره یکى از چکادهاى سر به فلک کشیده جهان هستى، امام سجاد علیهالسلام است. اایشان در برابر شدیدترین تندباد حادثهها، استوار بر جاى ایستادند و تازیانه خونبارترین پیشامدها، چون عاشورا و گردباد تلخترین روزگاران، مانند دوران اسارت، آسیبى به شکوه شان نرساند. قرنهاست که چشمانداز زیباى بلنداى ایشان، همچنان، چشمها را مىنوازد و به قلبها استوارى و به دلها جرئت مىبخشد.
زینالعابدین علیهالسلام ، قهرمان معنویت است، به گونهاى که وقتى انسان به او مىنگرد، به حقیقت اسلام، نگاه مىکند. نمازهایش، پرواز روح به سوى خدا بود و با همه وجود در پیشگاه پروردگارش آماده مىشد. آن حضرت، پیک محبت بود؛ هر جا غریب و تهىدست و بینوایى را مىدید که دیگران به او توجه ندارد، به او محبت مىکرد و به خانه خودش مىآورد. روزى گروهى از جُذامىها را دید که همه آنها را از خود مىراندند. آن حضرت آنها را به خانه فرا خواند و از ایشان پرستارى کرد. خانه امام زینالعابدین علیهالسلام ، پناهگاه مسکینان، یتیمان و بیچارگان بود. «وقتى شورشیان، بنىامیه را از مدینه بیرون کردند، مروان که خود از دشمنان امام بود، از امام خواهش کرد که همسر و خانواده او در خانه و پناه آن حضرت باشند و امام نیز با بزرگوارى پذیرفت. بدینگونه، در روزهایى که مدینه دستخوش قتل و غارت بود، خانه امام، پناهگاه پناهندگان بود و خانوادههاى فراوانى به آستان آن حضرت پناه آوردند و امام نیز تا پایان درگیرىهاى خونین از آنان پذیرایى کرد».
ز رنج آرد به راحت، مردمان را
نشاند فتنه دور زمان را
همه راحت بُوَد بر خلق، بىرنج
وجودش خلق را شادى است چون گنج
لقبهاى برازنده امام سجاد علیهالسلام
سیدالعابدین، زینالعابدین، سیدالمتقین، امامالمؤمنین، سجاد و زینالصالحین، از لقبهاى امام چهارم شیعیان است که در این میان، دو لقب سجاد و زینالعابدین، شهرت بیشترى دارد. این لقبها مانند لقبهایى نیست که عرب هنگام زادن کودک یا در کودکى به او مىدهد. این لقبها را صرّافان گوهرشناس و انسانجو به آن حضرت دادهاند. آنان در آن دوران تاریک، از دیو و دد آزرده شده بودند و با دیدن آن امام، کسى را مىدیدند که آن دانشمند در روز روشن با چراغ در پى او مىگردید و نمىیافت.
بیشتر کسانى که این لقبها را بدو دادهاند، نه شیعه بودند و نه او را امام و برگزیده از سوى خدا مىدانستند. با این حال، نمىتوانستند آنچه را در او مىبینند، نادیده بگیرند. هر یک از این لقبها، نشاندهنده درجهاى از کمال، پایهاى از ایمان، مرتبهاى از تقوا و اخلاص و میزان اعتماد و اعتقاد مردم به دارنده این لقبهاست. او به حقیقت جلوهگاه آشکار این ویژگىها بود و این سخنى است که همگى برآنند.
نگاهی به دوران زندگی امام سجّاد علیهالسلام
سال تولد امام سجاد علیهالسلام را سال 38 هجری قمری نوشتهاند. ایشان دوران کودکی خود را در شهر مدینه گذراند. حدود دو سال از خلافت جدّش امیرالمؤمنین علیهالسلام را درک نمود و پس از آن، مدت ده سال شاهد حوادث دوران امامت عموی خویش امام مجتبی علیهالسلام بود. پس از شهادت امام مجتبی علیهالسلام در سال 50 هجری، به مدت ده سال در خدمت پدر بزرگوار خویش امام حسین علیهالسلام قرار داشت و پس از شهادت آن بزرگوار، عهده دار مقام رفیع امامت شد.
بیمار مصلحتی کربلا
بیماری موقت حضرت سجاد علیهالسلام در کربلا، عنایت خداوندی بوده است تا بدین وسیله از وظیفه جهاد معذور گردد و وجود مقدسش از خطر کشتار مزدوران یزید محفوظ بماند و از این رهگذر، رشته امامت تداوم یابد. اگر حضرت بیمار نبود، میبایست در جهاد با یزیدیان شرکت میکرد و در این صورت، همچون دیگر فرزندان و یاران پدرش به شهادت میرسید و نور هدایت خاموش میشد. ابن سعد گزارش میدهد که پس از کشته شدن حسین علیهالسلام شمر به سوی علی بن الحسین علیهالسلام آمد و او بیمار و در بستر خوابیده بود. شمر گفت: این را بکشید. یکی از همراهان وی گفت: سبحان اللّه! آیا جوانی را که بیمار است و در جنگ هم شرکت نداشته، بکشیم؟ در این هنگام، عمربن سعد رسید و گفت: با این زنان و این بیمار کاری نداشته باشید. بنابراین، بیماری آن حضرت، مصلحتی الهی بود که موجب حفظ حیات ایشان گردید و هرگز به معنای ضعف روحی و ناتوانی در برابر دشمن نیست.
امام در دوران اسارت
دوران اسارت امام سجاد علیهالسلام را میتوان از عصر عاشورا تا بازگشت به مدینه به شمار آورد. دراین زمان، امام با وجود اسارت در دست حاکمان ستمگری چون ابن زیاد و یزید، برخوردی صریح و افشاگرانه داشت. به طور کلی، موضعگیری این دوره امام، با موضعگیریهای آن بزرگوار در بقیه عمر شریفش تفاوت اساسی دارد. در این دوره کوتاه، روش حضرت افشاگرانه و هشداردهنده است؛ زیرا ایشان، افزون بر آن که مسئولیت الهی امامت را بر دوش میکشید و باید زمینه کار آینده را برای حکومت الهی و اسلامی فراهم میکرد، زبان گویایی برای خونهای ریخته شده در عاشورا داشت. از این رو، مسائل را با صراحت بیان میکرد؛ چرا که زمینه کار آینده او، خون جوشان حسین علیهالسلام بود.
امام در دوران قیام و سازندگی
هر قیامی که برای خونخواهی شهدای کربلا بود، امام سجاد علیهالسلام آن را تأئید و مردم را به پیوستن به آن تشویق میکرد. در مواردی موضعگیریهای مثبت امام، پنهانی بود و در ظاهر، آنها را تأئید نمیکرد و حتی گاهی مخالفت مینمود. علت این امر این بودند که مردان خاندان رسالت در کربلا کشته شده بود و جز امام و چند تن دیگر که انگشت شمار بودند، کسی باقی نمانده بود و حفظ این طرفداران اندک، برای آینده لازم و ضروری مینمود.
مهمترین برنامههای امام در دوران سازندگی هم، بر چند محور استوار است: زنده نگه داشتن یاد و خاطره عاشورا و رساندن پیام آن، نشر مبانی اعتقادی و فرهنگی شیعه، مراقبت از جریانها و امور داخلی جامعه اسلامی و نیز نیرو سازی.
زنده نگه داشتن یاد و خاطره عاشورا
از آنجا که شهادت امام حسین علیهالسلام و یاران آن حضرت، در افکار عمومی و برای حکومت اموی بسیار گران تمام شده و مشروعیت آن را زیر سؤال برده بود، برای آنکه این فاجعه فراموش نشود، امام سجاد علیهالسلام مبارزه منفی را با گریه و عزاداری ادامه میداد. یادآوری مکرر فاجعه کربلا و گریه بر آن، علاوه بر ریشههای عاطفیاش، بار سیاسی داشت و نمیگذاشت ظلم و جنایت حکومت اموی از خاطرهها فراموش شود.
امام علیهالسلام در پاسخ سهل بن شعیب(یکی از بزرگان مصر) که از حالت حضرت پرسیده بود، فرمودند: «اینک اگر وضع ما را نمیدانی، برایت توضیح میدهم، وضع ما در میان قوم خود، مثل وضع بنی اسرائیل در میان فرعونیان است که پسرانشان را میکشتند و دخترانشان را زنده نگه میداشتند. امروز وضع بر ما به قدری تنگ و دشوار است که مردم، با سَبّ و ناسزاگویی به بزرگ و سالار ما بر فراز منبرها، به دشمنان ما تقرّب میجویند».
پند و ارشاد
چون امام چهارم علیهالسلام در عصر اختناق زندگی میکرد، نمیتوانست مفاهیم مورد نظر خود را به صورت آشکار و صریح بیان کند. از این رو، از شیوه موعظه استفاده و مردم را از راه موعظه با اندیشه درست اسلامی آشنا میکرد. بررسی این موعظهها نشان میدهد که امام با روشی حکیمانه و بسیار زیرکانه، ضمن اینکه مردم را نصیحت و موعظه میکرد، آنچه را میخواست در ذهن مردم جا بگیرد، به آنان القا مینمود و این بهترین شکل انتقال افکار و اندیشه درست اسلامی در آن شرایط بود؛ زیرا این مباحث، در عین حال که اثر سیاسی داشت و بر ضد دستگاه حاکم بود، حساسیت حکومت را برنمیانگیخت.
نشر احکام و آثار تربیتی و اخلاقی
یکی از ابعاد مبارزه پیشوای چهارم با مظالم و مفاسد عصر خویش، نشر احکام اسلام و تبیین مباحث تربیتی و اخلاقی بود. امام در این زمینه گامهای بلند و بزرگی برداشت، به طوری که دانشمندان را به تحسین و اعجاب واداشته است. شیخ مفید در این زمینه مینویسد: «فقهای اهل تسنن به قدری علوم از او نقل کردهاند که به شمارش نمیگنجد و مواعظ و دعاها و فضایل قرآن و حلال و حرام، به حدی از آن حضرت نقل شده که در میان دانشمندان مشهور است و اگر بخواهیم آنها را شرح دهیم، سخن به درازا میکشد». نمونهای از تعالیم تربیتی و اخلاقی که از امام چهارم به یادگار مانده، مجموعهای به نام رسالة الحقوق است که امام طی آن، وظایف گوناگون انسان را چه در پیشگاه خدا، و چه نسبت به خویشتن و دیگران بیان نموده است. برخی از حقوقی که امام بیان نموده عبارت است از: حق خدا، حق زبان، حق گوش، حق چشم و... .
کانون تربیتی
هنگام ظهور اسلام، بردگی در سراسر جهان آن روز رواج داشت و چون لغو چنین پدیده گستردهای به یک باره مقدور نبود، اسلام از راههای گوناگون زمینه لغو تدریجی آن را فراهم ساخت. در زندگانی امام چهارم نیز موضوع آزادسازی بردگان به چشم میخورد، اما دامنه و سطح این عمل به حدی وسیع است که تنها با محاسبات بالا قابل توجیه نیست و به نظر میرسد امام چهارم در این کار انگیزههای والاتری داشته است. دقت در این زمینه نشان میدهد که امام از این اقدام، نظر تربیتی و انسانی داشته است؛ بدین معنا که بردگان را خریداری کرده، مدتی تحت آموزش و تربیت قرار میداد و سپس آزادشان میکرد و آنان به صورت انسانهای نمونه، به فعالیتهای فرهنگی و تربیتی میپرداختند و پس از آزادی نیز ارتباطشان با امام قطع نمیشد.
حکومت سیاه عبدالملک
دوران امامت امام سجاد علیهالسلام با یکی از سیاهترین دورههای حکومت در تاریخ اسلام همزمان بود. سردمداران حکومت در این زمان، به صورت آشکار و بدون هیچ گونه پرده پوشی، به مقدسات اسلامی توهین میکردند. بیشترین دوران امامت امام چهارم، با خلافت عبدالملک بن مروان مصادف بود که مدت 21 سال طول کشید. تاریخ نگاران از عبدالملک، به عنوان فردی زیرک، با احتیاط و دور اندیش، ادیب، باهوش و دانشمند، یاد کردهاند. عبدالملک در مدت حکومت خود، آن چنان با ظلم و ستم خو گرفت که نور ایمان در دل او به کلی خاموش گشت. وی روزی به این امر اعتراف کرد و به سعید بن مسیب چنین گفت: چنان شدهام که اگر کار نیکی انجام دهم، خوشحال نمیشوم و اگر کار بدی از من سرزند، ناراحت نمیگردم. سعید بن مسیب گفت: مرگِ دل، در تو کامل شده است.
کارنامه ولید بن عبدالملک
پس از مرگ عبدالملک، پسرش ولید به خلافت رسید. او در دوران زمامداری خود، در تأسیس و توسعه و تعمیر مساجد و اماکن مقدس کوشش میکرد و استانداران و فرمانداران را به این کارها تشویق مینمود؛ ولی دارای نقاط ضعف بسیار و انحرافهای آشکاری بود. بر اساس گفته تاریخ نگاران، ولید مردی ستمگر و جبار بود. پدر و مادرش او را در کودکی با هوسرانی و بیقیدی پرورش دادند. از این رو، وی فاقد ادب و شایستگی انسانی بود. ولید عناصر فاسد و جنایتکار را به عنوان امیر بر سرنوشت مسلمانان حاکم کرده بود و این افراد، عرصه را بر مردم تنگ کرده بودند. گویا با توجه به این بیدادگریهای سردمداران و مظلومیت و بیپناهی مسلمانان بود که امام سجاد علیهالسلام طی بیانی، مردم آن زمان را به شش دسته تقسیم کرده، زمامداران را به شیر و مسلمانان را به گوسفندانی تشبیه مینماید که در بین شیر و گرگ و روباه و سگ و خوک گیر کرده، گوشت و پوست و استخوانشان توسط شیر دریده میشود.
اشعار فَرَزْدَق
امام زین العابدین علیهالسلام در سالی به حج رفته بودند که در آن سال، هشام، خلیفه وقت نیز به حج آمده بود. به هنگام طواف، مردم کنار میرفتند و برای امام راه را باز میکردند و او را با دیده اکرام مینگریستند. از هشام پرسیدند: این شخص کیست؟ هشام در حالی که امام را میشناخت، گفت: نمیدانم. در این هنگام فرزدقِ شاعر که در آنجا حاضر بود، گفت ولی من او را میشناسم؛ سپس اشعاری بسیار زیبا در وصف حضرت سرود. هشام به خاطر این اشعار، فرزدق را دستگیر نموده و زندانی کرد و دستور داد نامش را از حقوق بگیران بیتالمال حذف کنند. حضرت سجاد علیهالسلام برای او هدیهای فرستاد، ولی فرزدق برگرداند و گفت: من از روی وظیفه دینی این اشعار را سرودم، نه برای پول. امام دوباره هدیه را فرستاد و فرمودند: این کار تو مورد قبول خداوند قرار گرفت. امام همچنین به درخواست خود او دعا کرد تا از زندان نجات یابد و او آزاد شد و خدمت امام رسید و گفت: اسم مرا از دفتر بیتالمال خارج کردهاند. امام نیز آن مقداری را که از بیت المال میگرفت، به مدت چهل سال به او بخشید و فرمودند: اگر میدانستم بیشتر از این نیاز داری، بیشتر از این میدادم. فرزدق بعد از گذشت چهل سال، از دنیا رفت.
شرایط و رسالتها در عصر امام زین العابدین علیهالسلام
امام سجاد علیهالسلام در دشوارترین شرایط به سر مىبرد تا آنجا که خود آن حضرت مىفرماید: «اگر کسى متهم به کفر مىشد، بهتر از آن بود که به شیعهگرى متهم شود.» همچنین فرمودند: «در مکه و مدینه، بیست نفر نیستند که ما را دوست بدارند».
در زمان آن حضرت، بنىامیه چنان بر مردم چیره بود که افزون بر روا داشتن ستمهاى فراوان در حق مردم، به تحریف دین مردمان نیز دست مىیازید. در همین زمینه، انس بن مالک، صحابى رسول خدا صلىاللهعلیهوآله با گریه مىگفت: چیزى از آنچه در زمان رسول خدا صلىاللهعلیهوآله وجود داشت، پیدا نمىشود. از همه آنچه از پیامبر خدا فرا گرفتیم، تنها نماز مانده است که در آن نیز بدعتهایى پدید آمده است. مسعودى، تاریخنگار نامدار گفته است: «على بن الحسین علیهالسلام امامت را به شکل پنهانى و با تقیّه بسیار و در زمانى دشوار عهدهدار گردید.» در چنین زمان دشوارى، امام سجاد علیهالسلام با دوراندیشى و تدبیرى شایسته، شیوهاى در پیش گرفت که توانست از خاموش شدن فروغ وحى جلوگیرى کند و دین ناب و آسمانى اسلام را از لابهلاى آن همه حادثهها به سلامت به دست آیندگان بسپارد و نام اهل بیت علیهمالسلام را زنده نگه دارد. پرهیز از قیام به دلیل آماده نبودن شرایط آن، رو آوردن به کار بزرگ فرهنگى در قالب دعا، روشنگرى در هر فرصت مناسب و گریههاى فراوان در عزاى پدر بزرگوارش، امام حسین علیهالسلام ، بخشى از رسالتهاى پیروزىآفرین آن حضرت در راه رسیدن به هدفهایش بود.
امام سجاد علیهالسلام ، قهرمان مبارزه با تهاجم فرهنگى
آیین اسلام در هیچ دورهاى از خطر تهاجم فرهنگى ایمن نبوده و نیست. گاهى نیز اوج این ستیز فرهنگى در زمان برخى از پیشوایان معصوم علیهمالسلام رخ مىداد تا آنجا که قیام خونینى چون عاشورا، در رویارویى با همین خطرها شکل گرفت. امام سجاد علیهالسلام نیز در دورانى زندگى مىکرد که هنجارهاى اخلاقى و فرهنگ ناب اسلامى به دست فراموشى سپرده و ناهنجارىها و تبهکارىها فراگیر شده بود. آن حضرت در چنین شرایط ناگوارى، هرگز میدان را در برابر دشمن رها نکرد. ایشان با نفى قیام مىکوشید ذهن دشمنان را از توجه و سرگرم شدن به خود بازدارد. در مقابل، به صورتى آرام و پنهانى، از راه سازندگى انسانهاى شایسته و آموزش اندیشههاى راستین به آنان و با روشنگرىهاى پیاپى، در برابر تهاجم فرهنگى ایستاد و توانست پیروز میدان مبارزه فرهنگى باشد. در اینباره، تنها به یکى از سندهاى پیروزى آن امام در رویارویى با هجوم فرهنگهاى خداستیز و غیر اسلامى، یعنى صحیفه سجادیه اشاره مىکنیم که قرنهاست آبشخورى زلال و آسمانى براى جانهاى تشنه هدایت و تکامل به شمار مىآید.
علت قیام نکردن امام سجاد علیهالسلام
یکى از رمزهاى پیروزى مردان بزرگ، زمانشناسى و شناخت شرایط روزگار است. آنان با شناخت درست از آنچه پیرامونشان مىگذرد، چگونگى رفتار خود را برمىگزینند. بر این اساس، نه همواره به قیام برمىخیزند و نه همیشه در صلح به سر مىبرند، بلکه این، اقتضاى زمان و مصلحت روزگار است که جنگ یا صلح را برایشان تعیین مىکند.
امام سجاد علیهالسلام نیز از این قاعده بیرون نبود. آن حضرت با مصلحتاندیشى شایسته و در خور ستایش، پایدارى دین و مانایى اسلام را در دگرگونى شکل مبارزه مىداند. «در حقیقت، با وحشت و دیکتاتورى سختى که در جامعه حکمفرما شده بود و در اثر کنترل و چیرگى شدیدى که حکومت ستمگر اموى به وجود آورده بود، هرگونه جنبش و قیام مسلحانه پیشاپیش، محکوم به شکست بود و کوچکترین حرکت از نگاه جاسوسان حکومت پنهان نمىماند».
به همین سبب، امام راه درست و عاقلانه را در آن مىدید که به گونهاى دیگر به مبارزه برخیزد و در ساختار دعا، با ستمگران بستیزد و پیام خود را به نسلهاى آینده برساند. گویا امام سجاد علیهالسلام با اشاره به چنین شرایط دردناکى، در ساختار دعا به خداوند چنین عرض مىکند: «پروردگارا! چهبسا دشمنى که شمشیر دشمنىاش بر ضد من آخته، دم تیغش را براى ضربه زدن به من تیز کرده و سر نیزهاش را به قصد جان من تیز ساخته و مرا آماج تیرهاى خویش قرار داده است. زهرهاى جانکاهش را براى کام من در جام، فرو ریخته و چشمش براى کنترل من نهفته است و بر آن است که به من گزند برساند».
سیاست امام سجاد علیهالسلام در ترویج اسلام ناب
امام سجاد علیهالسلام به دلیل آماده نبودن شرایط براى قیام، با مبارزهاى غیرمستقیم و سیاستهایى حکیمانه در ترویج و پایدارى اسلام ناب کوشید که برخى از آنها عبارتند از:
1. زنده نگه داشتن یاد و خاطره عاشورا
شهادت امام حسین علیهالسلام و یاران آن حضرت، در افکار عمومى براى حکومت اموى، بسیار گران تمام شده و مشروعیت آن را زیر سؤال برده بود. براى آنکه این حادثه دلخراش فراموش نشود و ثمرههاى بزرگ آن به بار بنشیند، امام با گریه بر شهیدان عاشورا و زنده نگه داشتن یاد آنان، مبارزه منفى و حرکت فرهنگى را به صورت گریه ادامه مىداد. گرچه این اشکهاى سوزان ریشه عاطفى هم داشت، ولى آثار و برکات سیاسى و اجتماعى آن بىنظیر بود تا آنجا که یکى از ریشههاى جاودانگى نام و یاد عاشورا را مىتوان در همین عزادارىها و گریههاى امام زینالعابدین علیهالسلام دانست.
2. پند و ارشاد
گرچه امام سجاد علیهالسلام به سبب وجود تنگناهاى بازدارنده زمان خویش، نتوانست اندیشههاى خود را آشکارا باز گوید، ولى آنها را در ساختار موعظه و نصیحت بیان مىکرد. بررسى این موعظهها نشان مىدهد که امام با روش حکیمانهاى، در عین حال که مردم را موعظه مىکرد، آنچه را مىخواست به ایشان مىآموخت و این بهترین شکل آموزش اندیشههاى درست اسلامى در آن شرایط بود.
3. برخورد و مبارزه با عالمان دربارى
علماى دربارى کسانى بودند که اندیشه و ذهن مردم را به سود قدرتهاى فاسد جهت مىدادند و زمینه فکرى و ذهنى مردم را براى پذیرش حکومت آنان فراهم مىکردند. ازاینرو، امام سجاد علیهالسلام با برخورد با ریشههاى گمراهى و تباهى، به شکلى اساسى به ترویج فرهنگ ناب اسلامى همت مىگماشت و مردم را درباره ریشههاى ستمپرورى هشدار مىداد.
امام سجاد علیهالسلام و روشنگرى در هر فرصت ممکن
گرچه زمینه براى قیام امام سجاد علیهالسلام آماده نبود، این مسئله آن حضرت را از روشنگرىهاى بجا و بازگو کردن حقیقت باز نداشت. براى نمونه، آن امام در دوران اسارت خویش، در مجلس یزید، در فرصت کوتاهى که برایش پیش آمد، برفراز منبر اینگونه روشنگرى مىکرد: «اى مردم! کسى که مرا نمىشناسد، خود را بدو مىشناسانم. من پسر مکه و منایم! من پسر مروه و صفایم! من پسر محمد مصطفایم! آنکه پایگاه او بر همه آشکار و جولانگه او آسمان است. من پسر علىّ مرتضى و فاطمه زهرایم. ... من پسر آنم که تشنه جان داد و تن او بر خاک کربلا افتاد. مردم! خداى تعالى ما اهل بیت را نیک آزمود، رستگارى، عدالت و پرهیزکارى را در ما نهاد و ما را به شش ویژگى، برترى و بر دیگر مردمان، سرورى داد. بردبارى و دانش، دلاورى و بخشش را به ما ارزانى فرمود و دل مؤمنان را جایگاه دوستى و شکوه ما ساخت و خانه ما را مکان آمد و شد فرشتگان قرار داد».
نقش امام سجاد علیهالسلام در تربیت موالى
یکى از کارهاى فرهنگى امام زینالعابدین علیهالسلام ، خریدن پیوسته بردگان و خدمتکاران و سپس آزاد کردن آنان بود. در حقیقت، انگیزه اصلى امام از این کار، انسانسازى بود. به این بیان که آن حضرت بردگان را مىخرید و آنگاه به آموزش و پرورش آنها مىپرداخت و پس از مدتى آزادشان مىکرد، به گونهاى که هر کدام از آنها به سبب تربیت درستشان از سوى امام، به عنوان سخنگو و مبلّغ وارد جامعه مىشدند و به گسترش آیین ناب اسلام مىپرداختند. امام، بردگان را با آنکه به آنان نیاز نداشت، مىخرید و آنان را در مراسم حج به عرفات مىآورد و آنگاه به سوى مشعر مىبرد. سپس آزادشان مىکرد و هدیههایى به آنان مىداد. بدینگونه، آن حضرت، کانون تربیتى متمرکزى به وجود آورده بود. هر کدام از آزاد شدهها نیز فرد تربیتشده و الگو براى دیگران بودند. البته آنان پس از آزادى نیز پیوند معنوى خود را با امام نمىبریدند و همچنان از خرمن آن حضرت خوشهچینى مىکردند. این روش امام سجاد علیهالسلام با توجه به تنگناهایى که آن حضرت در ارشاد و هدایت مستقیم جامعه داشت، بسیار درخور ژرفنگرى و بررسى است.
آب زنید راه را هین که نگار مىرسد
امام سجاد علیهالسلام از شکوه ویژهاى برخوردار بود، به گونهاى که هر جا گام مىنهاد، مردم براى وى راه مىگشودند و نگاههاى خود را به سوى او مىدوختند. «سالى هشام پسر عبدالملک به حج رفت و گروهى از بزرگان شام همراه او بودند. روزى به سبب انبوهى مردم نتوانست دست خود را به حجرالاسود برساند. در این هنگام، امام على بن الحسین علیهالسلام به طواف آمد و چون نزدیک رکن آمد، مردم کنار رفتند تا ایشان به آسانى، دست خود را به رکن بزند. این پاسداشت در دیده شامیان، بزرگ و شگفت آمد. از هشام پرسیدند: این مرد کیست که مردم چنین او را گرامى مىدارند؟ هشام گفت: نمىدانم! فَرَزْدَق، شاعر معروف که در آنجا حاضر بود، گفت: من او را مىشناسم و در همان زمان، بیتهایى را در شناساندن وى و ستایش او سرود که در برخى از آنها چنین آمده است: «این کسى است که [سرزمین] بطحا جاى پایش را مىشناسد و همچنین حرم و بیرون حرم. این پسر مهمترین بندگان خداست. او پرهیزکار، برگزیده، پاک و نشانه و راهنماست. اینکه گویى «این کیست؟» بدو زیانى نمىرساند. آن را که تو نشناخته گرفتهاى، عرب و عجم مىشناسد».
امام سجاد علیهالسلام و مردمگرایى
یکى از ویژگىهاى بزرگ امام سجاد علیهالسلام ، مردمگرایى و مهرورزى به انسانها بود، به گونهاى که فراوانى گرفتارىهاى آن حضرت، هرگز وى را رسیدگى به گرفتارىهاى مردم و گرهگشایى از کار فرو بسته آنان باز نداشت. «آن حضرت، شبهنگام، انبانهاى نان را بر پشت خود مىنهاد و به خانه تهىدستان مىرفت و مىفرمودند: صدقه پنهانى، آتش خشم پروردگار را خاموش مىکند. برداشتن این انبانها، بر پشت او اثر گذاشته بود و چون به دیدار پروردگارش شتافت، هنگام غسل دادن ایشان، آن نشانههاى مهرورزى آشکار شد».
امام، سالى آهنگ حج کرد. خواهرش توشهاى به ارزش هزار درهم براى وى آماده ساخت، ولى آن حضرت همه را به مستمندان بخشید. آن حضرت، پسر عمویى مستمند داشت که شبهنگام به گونهاى که شناخته نشود، نزدش مىرفت و چند دینار به او مىبخشید. آن مرد مىگفت: علىبنالحسین در اندیشه خویشاوند نیست، خدا او را سزا دهد. امام این سخنان را مىشنید، بردبارى مىکرد و خود را بدان خویشاوند نمىشناساند. چون به دیدار خدا شتافت و آن احسان از آن مرد بریده شد، دانست که آن مرد نیکوکار، على بنالحسین بوده است. پس بر سر مزار او رفت و گریه کرد.
خرّم آنکس که در این محنتگاه
خاطرى را سبب تسکین است
پاسخگویى بدى به نیکى
قرآن کریم در رفتار اجتماعى، اصل را بر مدارا در برابر تندى و نیکى در برابر بدى نهاده و فرموده است: «و آنان که بدى را با نیکى مىزدایند.» (رعد: 22) به گفته زیباى فیض کاشانى:
مکافات بد را نکویى بیاریم
اگر بد کنیم، آنچنان کوست باشیم
بکوشیم تا دوستى خوى گردد
به هر کو کند دشمنى، دوست باشیم
در اینباره آمده است که روزى على بن الحسین علیهالسلام بر مردمى گذشت که از او بد مىگفتند. پس فرمودند: «اگر راست مىگویید، خدا از من بگذرد و اگر دروغ مىگویید، خدا از شما بگذرد».
روزى مردى او را در بیرون خانه دید و بدو دشنام داد. خدمتکاران آن حضرت بر آن مرد تاختند. على بن الحسین علیهالسلام فرمودند: «او را رها کنید». سپس بدو گفت: «آنچه از ما بر تو پوشیده است، بیشتر از آن است که مىدانى. آیا نیازى دارى تا آن را روا کنم؟» آنگاه مقدارى پول به آن مرد بخشید، به گونهاى که آن مرد بسیار شرمنده شد و گفت: گواهى مىدهم که تو فرزند پیامبرى.
یکى از دانشمندان زمان آن حضرت به نام زُهَرى مىگوید: «برتر از على بن الحسین علیهالسلام ندیدم. از دانستن فضیلت فراوان وى، دوستش بر او غبطه مىخورد و کسى که دشمن او بود، به سبب روش مسالمتآمیز وى، دشمنى خود را آشکار نمىکرد».
فیض روشندل، به نیک و بد برابر مىرسد
پرتو مه مىفتد یکسان به آباد و خراب
دلیل دعامحورى امام سجاد علیهالسلام
بسیارى از انسانها، اوج تلخکامى شخص را در به خاک و خون تپیدن او مىدانند و بالاترین اندازه سختى براى آدمى را در آن مىبینند که با شمشیر و نیزه تکهتکه شود و از پاى درآید. این در حالى است که گونه دیگرى از سختى و دشوارى نیز هست که تلخى آن چهبسا بالاتر از زخم برداشتن و کشته شدن است و آن اینکه شخص در برابر جور ستمگران و فتنهجویان، بنا بر مصلحت نتواند برخیزد و ناچار باشد زهر بردبارى و خویشتندارى را جرعه جرعه بنوشد و انبوهى از سخن را در سینه خود پنهان سازد و نتواند بازگو کند. خلاصه آنکه به گفته زیباى حافظ، «آن همه زخم نهان باشد و مجال آه نباشد»:
این چه استغناست یا رب وین چه قادر حکمت است
کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست
امام سجاد علیهالسلام با چنین تلخکامىهایى دست به گریبان بود و در چنین روزگار تاریکى، چه چیزى بهتر از دعا و نیایش مىتوانست به او آرامش بخشد و بهانه شود تا دردهاى نهانى را در قالب راز و نیاز، بازگو و سخنهاى مگو را آشکار کند.
دلیل گریههاى امام سجاد علیهالسلام از نگاه شهید مطهرى(رحمت الله علیه)